۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

بیداری را پاس بداریم

بسم الرب الشهداء والصدیقین
چهلمین روز شهادت شهدای راه آزادی :
ندا آقا سلطان- سهراب اعرابی-اشکان سهرابی-رامین رمضانی-کیانوش آسا-سعید عباسی و دیگر شهداء را گرامی میداریم.
به همین مناسبت طبق برنامه اعلام شده قبلی همه دوستداران آزادی بر مزار این شهدای عزیز در قطعه 257 بهشت زهرای تهران گرد هم اومدن تا یاد و خاطره این عزیزان به خون خفته را گرامی بدارند.
و اما...
در پی صادر نشدن مجوز برای برگزاری مراسم چهلم این عزیزان در مصلی از سوی وزارت کشور و طبق خبرهای از قبل اعلام شده مبنی بر حضور میر حسین موسوی و مهدی کروبی در ساعت 4بعد از ظهر پنجشنبه8/8/88 در قطعه 257 از همان اوایل حضوربالغ بر150نفر نیروهای گارد ضد شورش و لباس شخصی ها به وضوح نمایان بود و من به همراه دوستانم در آنجا حضور داشتیم و از نزدیک شاهد وقایعی که اتفاق می افتاد بودیم.
در آغاز ورود به قطعه 257تعداد قابل توجهی از ماشینهای ضد شورش برای بردن مردم آماده بود. و حضور هزاران نفر در قطعه مذکور و اطراف اون دیده میشدن که با این حال از ورود خیلی ها به قطعه مذکور جلوگیری میکردن و سعی میکردن تا جمعیت رو پراکنده کنند.
سر مزار ندا آقا سلطان مردم زیاد بودند اما اثری از خانواده اش دیده نمیشد چرا که از روز قبل اعلام کرده بودن که در به مناسبت چهلم ندا سر مزاش به دلایلی نمی آیند و خونه هم برنامه نخواهند داشت ،خوب معلوم بود به دلیل فشارها وتهدیدها منصرف شده اند






بقیه مطالب و عکسها در : خواندن مطلب دیگر
.



بر سر مزارسهراب اعرابی خانواده اش بودن و عده خیلی زیادی اطراف مزار وی و سایر شهداء جمع بودند و با صدای بلند فاتحه میخوندند و این شیوه تا مدتها ادامه داشت. بعد از مدتی مادر سهراب اعرابی که از مادران صلح هم هست برای جمعیت سخنرانی کرد و جمعیت رو دعوت به آرامش میکرد و میگفت که من از جمعیت صلح هستم و لطفا شعار مرگ نگید، میگفت که همه این شهیدان فرزندان من هستم و شما خیال نکنید که فقط سهراب پسر من بود همه اینها پسرای من و ندا دختر من بود، بعد از اون هم برادر سهراب چند دقیقه ای برای مردم صحبت کرد و اسامی شهدائی رو که ملت به گوششون نخورده بود رو برای جمع خوند که نتونستم یاد داشت کنم. بعد از اون مادر سهراب بر سر مزار ندا آقا سلطان رفت
.








بر مزار دیگر شهیدان هم که رفتیم مردم زیادی بودن اما چیزی که بیشتر از همه منو تحت تاثیر قرار داد رامین رمضانی جوان 20ساله ای بود که کسی خبر نداشت اون هم تو این اعتراضات مدنی به همراه دیگران به شهادت رسیده بود و قبرش با فاصله ای خیلی کم از قبر سهراب اعرابی غریب افتاده بود


.
دیگر شهیدی که نشناختیم شهید عباسی بود که اصلا نام و نشانی از وی تو سایتها دیده نمیشد با برادرش که صحبت میکردم میگفت ما به چندتا وب سایت عکس عباس رو دادیم اما اونها رو فیلتر کردن. از نحوه شهادتش جویا شدم که میگفت اوایل اعتراضات تو خیابون سلسبیل جلوی مغازه کیف فروشی خودش مورد اصابت مستقیم گلوله قرار گرفت. بنده خدا ناراحتیش از یه جهت هم این بود که نمیگذاشتن که تو سایتها اسمی از برادرش برده شود. (این هم از این جهت که تعداد شهداء رو آمار کمتری داده باشند





).
حوالی 15/4 بود که خانم دکتر زهرا رهنورد همسر میر حسین موسوی بر سر مزار ندا و دیگر شهداء حاضر شد و با قرائت فاتحه مردم طراف وی حلقه زدندو مشغول گفتگو شدن وقتی از حضور میر حسین سوال شد گفتن که ظاهرا باید قبل از ایشون آمده باشن



.
از ساعت 4به بعد بود که این جمعیت با حضور حجج الاسلام موسوی تبریزی-مهدی کروبی و غفاری پسر آیت الله غفاری که تازگی از زندان آزاد شده بودن پررنگ تر شد و هر کدام به فاصله کمی از هم وارد شدند و مرد به دور اینها حقله میزدند و با ندای الله اکبر و شعار یا حسین میر حسین آنها رو همراهی میکردن. و اطراف مهدی کروبی شعار میدادن : کروبی با غیرت برس به دادملت لحظاتی رو هم کروبی برای مردم حرف زد اما بلند گو نداشت و تو اون هجمه سنگین جمعیت نمیشد بفهمی که چی میگه









بعد از اون بود گوشه ای از جمعیت جلب توجه میکرد و فهمیدیم که میر حسین آمده وقتی ماشین به نزدیک مزار رسید نیروهای ضد شورش ماشین رو سریع محاصره کرده و مانع از پیاده شده میر حسین شدند و از همون جا به زور ماشین رو به خورجی بهشت زهرا هدایت کردن و جمعیت همباصدای بلند مرگ بر دیکتاتور میگفت
اما جونم از وحشی گری نیروهای ضد شورش بگه که وقتی مردم زیادی به دور مهدی کروبی حلقه زده بودن و اونو تا مزار شهداء همراهی میکردن دیوار دفاعی محکمی از نیروهای ضد شورش و لباس شخصی مقابل مردم تشکیل شد که ناگهان به طرف مردم حمله ور شدن و با باتوم برقی و شوکر به جون مردم افتادن تاجائیکه یکنفر دور کروبی نموند.این جماعت اونقدر وحشی هستن که رحم به پیر و جوون نمیکنن. من حالم از هر چی پلیس و سپاهی و... بهم خورد اینها اصلا رحم و مروت ندارن و انسانیت حالیشون نیست



.
اما مردم باز هم برای خوندن فاتحه جلو می آمدن تا جائیکه دیگه نمیتونستن مردم رو متفرق کنن و اگه دقیق میشدی متونستی ببینی که دور تا دور قطعه257 رو با آرایش نظامی خاصی پوشش داده بودن تا تو فرصت مناسب دوباره حمله کنن. خارج از قطعه هم جمعیت زیادی شعار میدادن و آهسته راه میرفتن اما دوباره مشاهده میشد که حمله میکردن و اونها رو با باتوم میزدن.
میدونید وقتی که افسری که معلوم بود قسمتی از نیورها رو فرماندهی میکرد میآمد بالای سر مزار شهداء و با بلند گو اولتیماتوم میداد و میگفت من هم طلب مغفرت میکنم 5دقیقه فرصت میدم فاتحه بخونید و برید وگرنه با باتوم میزنمتون اونجا یکی رو میخواست که بگه: سر به تنت نباشه طلب مغفرت کنی.
ما هم حدود ساعت 7 بود که آمدیم اما متوجه شدیم که مردمی که نتونسته بودن به بهشت زهرا بیان تو میدون ولیعصر و خیابونای اطراف مصلی تجمع کرده بودن و شعار میدادن.
اکثر شعار هایی که تو بهشت زهرا میدادن این بود: عزا عزاست امروز روز عزاست امروز ایرانی با غیرت صاحب عزاست امروز-یا حسین میر حسین- مرگ بر دیکتاتور - زندانی سیاسی آزاد باید گردد- دولت کودتا استعفا استعفا- استقلال آزادی جمهوری ایرانی- ما بچه های جنگیم بجنگ تا بجنگیم. سرود یار دبستانی که روی لبهای همه نقش بسته بود


.
خلاصه سوای از همه این حرفها احسنت به همت والای مردم که روز چهلم این شهیدان خوب درخشیدن.

هیچ نظری موجود نیست: